تنها نشسته‌ای
چای می‌نوشی و بغض می کنی !
سیگار پشت سیگار . . .
هیچ‌ کس تو را به یاد نمی‌آورد !
این همه آدم ، روی کهکشان به این بزرگی ؛
و تو حتی آرزوی یکی نبودی

ما بدهکاریم به یکدیگر
و به تمام ” دوستت دارم” های ناگفته ای
که پشت دیوار غرورمان ماند
و آنها را بلعیدیم
تا نشان دهیم که منطقی هستیم

تنها نشسته‌ای
چای می‌نوشی و بغض می کنی !
سیگار پشت سیگار . . .
هیچ‌ کس تو را به یاد نمی‌آورد !
این همه آدم ، روی کهکشان به این بزرگی ؛
و تو حتی آرزوی یکی نبودی

گاهــی بایــد آرزوهـایـــت را مثـل قاصـــدکـــ

بگــــذاری کـفـــ دســتت

و بــسـپـاریشـــــان به دســـــتــ بـــاد

تا بـروند و ســـهم دیگــــرانـــ شــــوند..

دوستان عزیز من یکی دو هفته نیستم خدانگهدارتون 

میرم خراسان شمالی

بي جنبه ">بهش گفتم شما رو سر ما جا داري">

همیشه میگفت زندگیمی...
وقتی رفت بهش گفتم:مگه من زندگیت نبودم؟
جواب داد:آدم برای رسیدن به عشقش باید از زندگیش بگذره!

از اون دختـــرا نیســـیم کـــه ساپـــورت بپـــوشیــــــم ..

از اونــــا کــــه کفـــش پاشنــــه بلنــــد پامـــون کنیـــــم …

از اونــــا کــــــه ۸۰ قلـــــم آرایـــش کنیـــــم …

از اونــــــا کـــه هر شــــب ول باشیـــــم !

از اونا که مانتوشون آستین نداره و یقه شون بازه!

مانتـــومــــون ساده و مشکیـــــه …

پامـــــون کفــــش تخـــت و اسپـــــرتــه …

بیـــرون میــریم سرمـــون پـــایینــــه !

حــــال نمیکنــــی ؟؟؟

هـــــِـــــرّی !!!

لیاقت میخواد....

من بر چشمانم پارچه ای سیاه خواهم بست تا هیچ چیز را نبینم نه شکنجه را و نه چراغها را تنها صدایشان را خواهم شنید و هر چه را که بشنوم لب باز نخواهم کرد چرا که دهانم بوی مرگ می دهد . براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

ســـ کنــــ سآعتــــ…..
دیگــــــر خستـهـ شده امـــ….
آرهـ مَنـ کم آورده امــ….
خودمــ میدآنمــ کهـ نیستـــ…
اینقدر بآ بودنتـــ نبودنشــ رآ به رُخـــَم نکشـــ!

چه کسی حرف مرا می فهمد؟
چه کسی درد مرا می داند؟
در پس پرده ی اشک چشمم
چه کسی راز مرا می خواند؟
چه کسی واژه ی تنهایی را
در دل غم زده ام می بیند؟
با سر انگشت محبت چه کسی
قطره ی اشک مرا می چیند
سال ها غیر خداوند بزرگ
هیچ کس از غمم آگاه نبود
توشه ی زندگیم در همه عمر
جز غم و غصه ی جان کاه نبود
مرگ یک روز و یا یک شب سرد
چشم غمگین مرا می بندد
شاید آنجا پس از این رنج و عذاب
سردی گور به رویم خندد

دلی که بردی . . .
نگاهی که دزدیدی. . .
احساسی که پژمردی . . .
دستانی که گرفتی . . .
صدایی که شبها با آن آرام میگرفتی . . .
نان و نمکی که خوردی . . .
حتی نمکدانی که شکستی . ..
همه . . .حلالت باشد!
جز " لرز دلم دراولین بوسه "!
حرامت باشد لحظه ای که مرا به گناه عادت دادی و رفتی . . .

اين روزها
تمام زندگي آدم ها دارد بو ميگيرد
بوي دل بستگي هاي پنـــــــــهاني

ﯾﮧ ﻭﻗﺘﺂﯾﮯ ،
ﯾﮧ ﺟﺂﻫﺎﯾﮯ ،
ﯾﮧ ﺣﺮﻓﺂﯾﮯ ،
ﭼﻨﺎﻥ ﺁﺗﯿﺸﺘــ ﻣﯿﺰﻧﮧ
ﮐﮧ ﺩﻭﺳﺘـ ﺩﺍﺭﮮ ﻓﺮﯾــﺎﺩﺑﺰﻧﮯ،
ﻭﻟﯿـ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﮯ !!
ﺩﻭﺳﺘــ ﺩﺍﺭﮮ ﺍﺷﮑــ ﺑﺮﯾﺰﮮ ،
ﻭﻟﯿـ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﮯ !!
ﺣﺘﮯ ﺩﯾﮕﮧ ﻧﻔﺴــ ﮐﺸﯿﺪﻧﻤــ ﺑﺮﺍﺗــ ﺳﺨﺘــ
ﻣﯿﺸﮧ !!
ﺗﻤﺎﻣــ ﻭﺟﻮﺩﺗــ ﻣﯿﺸﮧ ﺑﻐﻀﮯﮐﮧ
ﻧﻤﯿﺘﺮﮐﮧ ...
ﺑﮧ ﺍﯾﻨــ ﻣﯿﮕﻨــ
"ﺩﺭﺩ ﺑﮯ ﺩﺭﻣﻮﻥ"
ﮐﻪ ﻓﻘــﻂ ﻣﺮﮔــ ﺁﺭﻭﻣﺸـ ﻣﯿﮑﻨ